می خوانمش که چنان اجابت کند دعا
نامت چه بود؟ آدم
آدم
فرزند؟
من را نه مادری نه پدری، بنویس اولین یتیم خلقت
محل تولد؟
بهشت پاک
زمین خاک
امانت است
روزی چنان بلند که همسایه خدا،اینک به قدر سایه بختم به روی خاک
حوای خوب و پاک ، قابیل خشمناک ، هابیل زیر خاک
روز جمعه، به گمانم روز عشق
اینک فقط سیاه ، ز شرم چنان گناه
رنگی به رنگ بارش باران ، که ببارد ز آسمان
نه آنچنان سبک که پرم دئر هوای دوست ... نه آ نچنان وزین که نشینم بر این خاک
نیمی مرا ز خاک ، نیمی دگر خدا
در کار کشت امیدم
خدا
آن هم خدا
یک سیب از درخت وسوسه
همین
تبعید در زمین
حوای آشنا
کمی
که شوم اسیر خاک
بلی
گاهی فقط خدا
دیگر گلایه نه؟، ولی...
حکمی چنین آن هم یک گناه!!؟
زیاد
تنها خدا
بلی
دو قطره اشک
بلی
تنها کسم خدا
Design By : Pichak |